خونه ی دوست مامانی
ساره جونم سلام الان شما هنوز خوابی و منم از فرصت استفاده کرد و اومدم تا برات بنویسم دیروز صبح من و شما رفتیم حمام، بعدش اومدیم بیرون و شیرتو خوردی و خوابیدی یه کم بعدش خاله اشرف اومد دنبالمون و رفتیم فنی و حرفه ای یه سری بزنیم که بسته بود، ما هم رفتیم توی فرهنگسرای نور و توی کانون مادران ثبت نام کردیم تعریف کلاسهاشو که خیلی کردند حالا باید بریم ببینیم چطوریه!!! از اونطرف هم رفتیم خونه ی خاله که کامپیوترشونو درست کنم که آخرشم درست نشد!!! خاله گفت بریم روی پشت بامشون، رفتیم. خوشحال شده بودی و کلی واسه خودت بازی کردی توی اتاق روی پشت بامشون: دو تا بچه کبوتر توی اتاقک روی پشت بومشون بودند که خا...
نویسنده :
مامانی
10:03